|
حسینیه 
|
دوسِّت دارم
رهبر من
طلایه دار لاله هایی
امید قلب عاشقایی
خمینی زمان مایی
خمینی زمان مایی
آرزومه
همیشه یاور تو باشم
میون لشگر تو باشم
علی اکبر تو باشم
آرزومه همیشه یاور تو باشم
میون لشگر تو باشم
علی اکبر تو باشم
رهبر من
طلایه دار لاله هایی
امید قلب عاشقایی
خمینی زمان مایی
خمینی زمان مایی
آرزومه
همیشه یاور تو باشم
میون لشگر تو باشم
علی اکبر تو باشم
چشم آسمونی تو
اهل روضه ی حسینه
توی دست زخمی تو پرچم پیر خمینه
.... [ دوشنبه 90/8/30 ] [ 4:18 صبح ] [ زهرا آهنگر ]
[ نظر ]
محرم از ماه های قمری است. اگه بخواهیم بدونیم عاشورا چه موقع از سال اتفاق افتاده نیاز به دونستن علم تقویمدارم. استاد صیاد استاد تقویم ما بودند که به ما تطبیق تقویم ها و ... و خیلی چیزهای دیگه یاد دادند! همین جا ازشون تشکر می کنم .ایشون محاسبه کردند و هر کس هم بخواد می تونه این کار رو کنه! عاشورا فکر می کنم ارگر درست یادم باشه 19 مهرماه اتفاق افتاده یعنی حدود چند سال دیگه همون ایام فصلی میشه که 1400 سال پیش رخ داده ! بچه که بودم فکر می کردم حالا حالا ها کربلا نرم اما شد امسال خدا خواست و رفتیم درست همون حوالی 19 مهر ! کربلا جیگر آدم آتیش میبگره! چند جا خیلی جگر سوزه! یکی خیمه گاه! خیمه حضرت سجاد حضرت عباس! حضرت زینب ... کلا خیمه گاه خیلی حال آدمو عوض می کنه یکی قتلگاه که جیگر آدمو بد جور آتیش می زنه یکی کف العباس اصلا جیگرت اونقدر می سوزه که می خوای محکم با دو تا دستت دلتو بگیری فشار بدی تا بلکه یه کم آروم شه! با خودم قرار گذاشته بودم که اگر کربلا رفتم سه روز رو آب نخورم! همون 7-8 ساعت اول عطشی منو گرفت که جاهای دیگه نگرفته بود! عطش!!! بعد از کربلا هم رفتیم زیارت حضرت زینب! به خودم گفت از کربلا تا شام زینب و اسرای کربلا با چه مشقتی رفتند ما با فاصله ی یکی دو روز اومدیم تهران بعد رفتیم سوریه اونم با هواپیما! خیلی خستگی سفر اذیتم می کرد! ما که با هواپیما رفته بودیم ! اون وقت کاروان امام حسین ، اسرای کربلا چی کشیدند؟!! خدایا شکرت که این سفر رو روزی مون کردی!!!! هزار هزار مرتبه و امیدوارم برای همه همین طوری رقم بزنی! راستی رفقا کربلا واقعا عطش داشت!!!! [ دوشنبه 90/8/30 ] [ 4:10 صبح ] [ زهرا آهنگر ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/8/30 ] [ 3:57 صبح ] [ زهرا آهنگر ]
[ نظر ]
ای حسرت جان و تنم تنها دلیل بودنم آه ای شهادت العجل آه ای شهادت العجل [ دوشنبه 90/8/30 ] [ 3:47 صبح ] [ زهرا آهنگر ]
[ نظر ]
دوست دارم هر بار که قلم بر دست می گیرم
بنویسم
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس!
پس می نویسم:
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس!
راستی یک سوال!
هر وقت دلمان می سوزد اشک آرام از چشمانمان بیرون می غلتد
حتما دل تو هم عباس جان!
از ماجرای مشک بسیار سوخته بود! نه؟!
راستی اشکی که از چشمان زخمی می آید، چگونه است؟
سیب فروش
[ دوشنبه 90/8/30 ] [ 3:41 صبح ] [ زهرا آهنگر ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ |
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |
